قلادههای طلا یک فیلم سیاسی موفق و قابل مقایسه و رقابت با بسیاری از فیلمهای سیاسی دنیای سینماست و این موضوع قابل انکار نیست اما اتفاقا این فیلم از بسیاری جهات دیگر نیز در فهرست «ترین»های سینمای ایران قرار میگیرد و شاید موارد یادشده در پرتو درخشش جنبههای سیاسی فیلم کمرنگ به نظر برسد. تریلر پلیسی- جاسوسی ابوالقاسم طالبی در ژانر اکشنهای معمایی- پلیسی نیز یکی از آثار برجسته تاریخ سینمای ماست. تعلیقهای پیدرپی قلادههای طلا و گرهاندازیها و گرهگشایی فیلمنامه آغازی منطقی داشته و تا انتهای داستان مخاطب را در زنجیرهای پیوسته از روابط علی و معلولی همراه فیلم نگاه میدارد. طالبی از عنصر غافلگیری در حد معقول و مقبول استفاده میکند و بهرغم اتفاقات عجیب و غریب و دور از توقعی که در داستان فیلم پیش میآید، رشته پیوند فیلم با مخاطب تا به آخر حفظ میشود.
البته از نظر عنصر قصهگویی نیمه دوم قلادههای طلا به قوت و کیفیت بخش آغازین فیلم نیست؛ یعنی آخرین اثر سینمایی طالبی همانقدر که از نظر داستان، آغازی توفانی و جذاب دارد(ماجرای ترور رئیس جمهور اسبق ایران، اعزام مأمور کارکشته MI6 از انگلیس، اتاق عملیات وزارت اطلاعات و ردگیری جاسوس نفوذی و...) در بخش دوم عمدتا تلاش میکند سررشته کلاف گسترده قصه اصلی و داستانهای فرعی را فقط گم نکند. اینجا یکی از نکات جالب و نقاط قوت کارگردانی و فیلمنامه شکل میگیرد که بد نیست کمی بیشتر توضیح داده شود.
هر اثر هنری، از جمله یک فیلم سینمایی به هر حال مجموعه اهداف و پیامهایی را پیگیری میکند؛ یعنی میخواهد از مجموعه نظرات و دیدگاههای خاصی حمایت کرده و حرفی برای گفتن داشته باشد (حتی اگر این حرف و پیام دفاع از دیدگاه «هنر برای هنر» باشد) اما در سینما پیام دادن همانقدر که مؤثر و گسترده است، میتواند شکننده و فرار باشد. موضوع فقط به بیان مستقیم یا غیرمستقیم مربوط نیست. مخاطب سینما در درجه نخست میخواهد در سالن تاریک سینما برایش قصهای سرگرمکننده تعریف کنند.
قصه فیلم اگر قوی و جذاب باشد پیامهای مستقیم برای مخاطب چندان آزاردهنده نیست اما در یک اثر ضعیف سینمایی هر قدر هم که پیامها غیرمستقیم و ظریف ارائه شوند، باز هم از جانب مخاطب پس زده میشوند. طالبی در قلادههای طلا هیچ باکی از اعلام موضع و شعار دادن مستقیم نداشته است. تنها هنرمندی او در این زمینه موقعیتسنجی هوشمندانه در فراز و فرودهای قصه و فیلمنامه است. طالبی بهترین و مهمترین پیام فیلم را در بهترین و جذابترین بخش داستان ارائه میدهد (یعنی همان آغاز توفانی و ریتمدار ابتدایی داستان فیلم)، باقی ماجراهای فیلم فقط یک قصه پلیسی، جاسوسی و معمایی اکشن است که عمدتا در خدمت جنبههای اصلی قصه و حوادث سینمایی فیلم است.
حالا تمامی این سلسله وقایع و معمایی و لابیرنت گونه و اکشن فقط در خدمت حس کنجکاوی مخاطب است و بس؛ یعنی همگرایی و تطابق نسبتا خوب هنر و پیام در قلادههای طلا. مخاطب دخالتهای بیجا و ناجوانمردانه یک دولت استعماری و بیگانه را در تعقیب و گریزها میبیند و جلوههای ویژه موفق سینمایی، نه دیالوگها و مقالهخوانیهای یکی از شخصیتهای فیلم در ذم مداخلهجوییهای انگلیس! کارگردان برای گفتن طیف دیگری از پیامها و حرفهایش هوشمندانه تا سکانس محاصره یکی از پایگاههای بسیج صبر میکند و سعی میکند همان حرفها را نیز بیشتر با تصویر سینمایی نشان دهد.
نظرات شما عزیزان: